ریاضی علمی دست نایافتنی
ریاضی علمی دست نایافتنی

ریاضی علمی دست نایافتنی

دو داستان واقعا آموزنده و با ارزش

داستان جالب “کلاه فروش”


کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت.تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند.لذا کلاه ها را کنار گذاشت وخوابید.وقتی بیدار شد متوجه شدکه کلاه ها نیست . بالای سرش را نگاه کرد . تعدادی میمون را دید که کلاه را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد.در حال فکر کردن سرش را خاراند ودید که میمون ها همین کارراکردند.اوکلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم ازاوتقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند.لذا این کار را کرد.میمونها هم کلاهها را بطرف زمین پرت کردند.او همه کلاه ها را جمع کرد وروانه شهر شد.

ادامه مطلب ...