ریاضی علمی دست نایافتنی
ریاضی علمی دست نایافتنی

ریاضی علمی دست نایافتنی

مدیر از دنیا رفته

ای مدیران که در این دنیایید

«یا از این بعد به دنیا آیید»

«این که خفته‌ست در این خاک منم»

از مدیران قدیمِ وطنم

یاد آن دوره بشکوه، به‌خیر

یاد آن لذت انبوه، به‌خیر

جان‌نثاران همگی دورم جمع

جمله پروانه و من همچون شمع

پاچه‌ام تا که کمی می‌خارید

پاچه‌خار از همه سو می‌بارید

چونکه از زحمت امضا کردن

خسته می‌گشت مرا گاهی تن

بود کاناپه و بالش، حاضر

شانه‌مالان پی مالش، حاضر

لیک طرحی دگر آورد فلک

بخت ‌بد پای مرا کرد فلک

چون ورق نیز چو بختم برگشت

داخل حجله عروسم نر گشت

پاچه‌خاران همه دلسخت شدند

پاچه‌گیرِ من بدبخت شدند!

تو نپندار بسی غم خوردم

صبح معزول شدم،شب مردم

پند گیرید از این قصه من

گر توانید، نمیرید اصلا

شده جانی که ندارم بر لب

پاچه‌خارم شده مور و عقرب

لیکن آن وسوسه و شور و شرم

به‌خدا هیچ نرفته ز سرم

گر چه این دخمه شده ماوایم

باز هم در طلب دنیایم

هر کجا پُستِ خوش و میزِ نکوست

مرده و زنده من طالب اوست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد