ریاضی علمی دست نایافتنی
ریاضی علمی دست نایافتنی

ریاضی علمی دست نایافتنی

عشق چیست؟؟؟ اگه اینو بخونین ببینم بازم می گین استادا دل ندارن!

 از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است. از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد. از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان. از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهیات است . از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن میسوزد از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست. از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم رباتی هست که قلب را به سوی خود می کشد. از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد. از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد . از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود. از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد میشود. از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر میگذارد

از خود عشق پرسیدم عشق چیست؟ گفت: فقط یک نگاه

نامه ای به زبان ریاضی به امام زمان (عج)

 

آقای من : تو در نهایتی خواهی آمد که حد تابع دنیا نیست. 

تو در کنجی از جغرافیای زمین طلوع خواهی کرد که جواب نهایی تمام معادلات زمین است. 

 آقای من : بیا که اوضاع معکوس شده است و منحنی ارزشها نزولی اکید است.  

نمودار حرکت ما انسانها پر از اکسترمم شده است.  

سرور من : روز هفتم هفته که دلم مشتق شده است،اشتیاق دیدار تو را با دعای ندبه در هم می آمیزم و با تو به زمزمه می نشینم. زمزمه ای که واحدهای آن کم است ولی تو آن را می شنوی. آقا جان: تمام سوالات ذهنم را به صورت دستگاه های چند معادله و چند مجهولی در آورده ام و برای جوابهای آن راهی جز مبهم بودن نیافته ام. 

هر چه به مشتاقان و منتظران تو می نگرم در معادله زندگی هیچ کدام در دنیای حقیقی ریشه ای ندارند مگر در دنیای مختلط فریب و دروغ.  

سرور خوبم: با خود عهدمی بندم ،مهر و محبت تو را با نوشتن نام زیبایت بر مقدمه تمام ترسیم شده تدریسم تقسیم کنم و هزار بار بر این سطر نام تو را در ذکر تمام خوبیهایت ضرب کنم و با دل منتظرم جمع ببندم.  

مولای من: سری به سریها و دنباله های منتظرانت بزنیم که سیگمای تمام آنها به ٣١٣ تن می رسد ،چه فاجعه ای است این دنیا ،مگر اوضاع قرینه شود یا محور زندگیها انتقال یابد تا زمینه آمدنت در مختصات دنیا فراهم شود. 

زمانی که با خود می اندیشم که کدام رابطه و ضابطه باعث خواهد شد بین من و شما زوج مرتب شکل گیرد دیدم و درک کردم که به راستی شرط برقراری این است که اگر مولفه ی اول یکرنگ و صمیمی بود مولفه دوم هم یکرنگ و صمیمی باشد.  

اینجا وقتی دلم می گیرد انتظار تو را مدلسازی می کنم .تمام ابعاد ایمانم را در حکم ذره می بینم و آنچه به من آرامش می دهد این است که به هندسه عبادت روی آورم و در مستطیل سجاده سر بر دایره مهر تو گذارم و از خدای تو مهرت را طلب کنم.  

باور کن در کلاس درسم بارها گفته ام ،دانش آموز عزیز در فضای نمونه ی زندگی انسانها پیشامدی بنویسید که تعداد منتظران شما را رقم بزند . 

به امید آنکه در بررسی احتمال ظهورت عددی نزدیک به یک ببینم.بارها گفته ام همنهشتی انسان و ایمان وقتی برقرار است که ایمان بین تمام انسانها برقرارباشد و باقیمانده ربا و کذب نیاورد. 

 اما…. میدانم و خوب میدانم،تو روزی خواهی آمد که تصاعد خوبیها برقرار باشد،که ارتفاع عدالت بر قاعده دنیا قابل ترسیم باشد،که مساحت دنیا فضای پیوسته خوبیها باشد،که از جمکران تا وادی سهله خط مستقیم عشق باشد،که انتظار و اشتیاق تنها مجهول مساله انسانها باشد. 

به امید طلوع آقا در  دنیا*