کدوم یک از شما می تواند عدد 9856321456365214258778985321656861165135466516586 را بخواند؟
مطمئنا خواندن عدد بزرگی مثل عدد فوق خیلی سخت و دشوار است. در این پست روش خواندن اعداد بزرگ را توضیح می دهم. برای این منظور باید نامگذاری های زیر را یاد بگیرید:
ای مدیران که در این دنیایید
«یا از این بعد به دنیا آیید»
«این که خفتهست در این خاک منم»
از مدیران قدیمِ وطنم
یاد آن دوره بشکوه، بهخیر
یاد آن لذت انبوه، بهخیر
جاننثاران همگی دورم جمع
جمله پروانه و من همچون شمع
پاچهام تا که کمی میخارید
پاچهخار از همه سو میبارید
چونکه از زحمت امضا کردن
خسته میگشت مرا گاهی تن
بود کاناپه و بالش، حاضر
شانهمالان پی مالش، حاضر
لیک طرحی دگر آورد فلک
بخت بد پای مرا کرد فلک
چون ورق نیز چو بختم برگشت
داخل حجله عروسم نر گشت
پاچهخاران همه دلسخت شدند
پاچهگیرِ من بدبخت شدند!
تو نپندار بسی غم خوردم
صبح معزول شدم،شب مردم
پند گیرید از این قصه من
گر توانید، نمیرید اصلا
شده جانی که ندارم بر لب
پاچهخارم شده مور و عقرب
لیکن آن وسوسه و شور و شرم
بهخدا هیچ نرفته ز سرم
گر چه این دخمه شده ماوایم
باز هم در طلب دنیایم
هر کجا پُستِ خوش و میزِ نکوست
مرده و زنده من طالب اوست
آبی تــراز آنیــم کــه بیرنـگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
مـا آمــده بـودیــم تــا مـــرز رسیـدن
همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیریم
مـا را بکُش و مُثله کن و خـوب بسوزان
لایــق کـه نبودیـم در این جنـگ بمیریم
یک جـرات پیــدا شدن و شعـر چکیدن
بـس بـود کـه با آن غزل آهنگ بمیریم
پای طلب و شوق رسیدن همه حرف است
بــد خــاطره ای نیــست اگـر لنگ بمیریم
تقصیــر کسی نیست که اینگونـه غریبیم
شاید کـه خــدا خواسته دل تنـگ بمیریم
فرصت بده ای روح جنون تا غزل بعد
در غیرت ما نیست که از سنگ بمیریم
هــــرگز نکنم شکـــوه و ناله نه گلایه
الحـق که در این دایره خونرنگ بمیریم
سردار به سرباز نگهبان گفت: سردت نیست؟
سرباز جواب داد: عادت دارم!
سردار گفت: میگویم برایت لباس گرم بیاورند…و رفت و…
آن وعده که کرد از یادش رفت…!
صبح جنازه یخ زده سرباز را دیدند که روی دیوار
نوشته بود :
به سوز سرما عادت داشتم… وعده واهی تو…
ویرانم کرد
عدد طلائی عددیست ، تقریباَ مساوی 1.618 ، که خواص جالب بسیاری دارد ،اشکال
تعریف شده با نسبت طلائی ، از نظر زیبائی شناسی در فرهنگهای غربی دلپذیر
شناخته شده، چون بازتابنده خاصیتی بین تقارن و عدم تقارن است.
پاره
خطی را در نظر بگیرید و فرض کنید که آنرا بگونه ای تقسیم کنید که نسبت
بزرگ به کوچک معادل نسبت کل پاره خط به قسمت بزرگ باشد. اگر این معادله
ساده یعنی a2=ab+b را حل کنیم (کافی است بجای b عدد یک قرار دهیم بعد a را
بدست آوریم) به نسبتی معادل تقریبا
1.61803399 یا 1.618 خواهیم رسید.
ادامه مطلب ...
1- آسانسور
یک مرد در یک آپارتمان بلند در شهر نیویورک زندگی می کند. او همیشه موقع رفتن سر کار با آسانسور از طبقه خودش تا طبقه همکف براحتی پایین می آید. ولی وی وقتی به منزل باز می گردد فقط تا نیمه راه با آسانسور بالا می رود و مابقی راه را با پله بالا می رود. مگر اینکه بارانی باشد. چرا؟
2- تشکر برای تفنگ کشیدن بسوی من
مرد با عجله وارد یک رستوران می شود و از متصدی رستوران درخواست یک لیوان آب می کند. ولی وی بجای آبق دادن به وی بر روی او تفنگ می کشد. مرد از متصدی رستوران تشکر می کند و آنجا را ترک می کند! چرا؟
3- تقصیر موسیقی بود
موسیقی متوقف شود و آن درگذشت. توضیح دهید.
4- مرده با یک مقدار آب
مری مرده در یک اتاق قفل شده که در کنارش یک مقدار آب بود یافت شد. او چگونه مرده است؟
5- مرگ زود هنگام
مرد بیدار شد و بدن مرده ای را در کنار خود دید. او می داند به زودی او نیز خواهد مرد. چرا؟
6- -خیابان یک طرفه
افسر پلیس یک راننده کامیون را به وضوح دید که بر خلاف یک خیابان یکطرفه می رود، اما او را متوقف و دستگیر نکرد. چرا؟